لایحه دفاعیه - تعلق نصف اموال مرد به زن بعد از طلاق
به نام خدا
قضات محترم دادگاه تجدیدنظر استان تهران
باسلام
احتراماً درخصوص دادنامه شماره .... صادره از شعبه 258 دادگاه عمومی حقوقی علیه اینجانب، به تفصیل و در مقام تجدید نظرخواهی مراتب اعتراض خود را درجهت اثبات عدم تحقق شرط تنصیف دارایی مندرج در عقدنامه ازدواج و عدم تعلق آن در حق همسرم (تجدیدنظر خوانده) مشروحا به استحضار می رساند؛
1- همانطور که قضات محترم اشراف کامل برشرط مندرج در عقدنامه های ازدواج به عنوان شرط تنصیف دارایی دارند، تعلق نصف اموال به زوجه منوط به تحقق شرایطی می باشد؛ این شرط صراحتاً مقرر می دارد: «چنانچه طلاق به درخواست زوجه نباشد وطبق تشخیص دادگاه تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوءاخلاق و رفتار وی نباشد، زوج مکلف است تا نصف دارایی موجود خود را که درایام زناشویی با زوجه به دست آورده یا معادل آن را به صورت بلاعوض به زوجه منتقل نماید.» بنابراین همانطور که صراحتاً در متن شرط مندرجه، قید گردیده است تقاضای طلاق از سوی زوج نبایستی ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوء اخلاق و رفتار وی باشد، این در حالی است که قاضی محترم بدوی بدون ورود و بررسی درخصوص شرایط لازم برای تحقق شرط تعلق نصف دارایی اینجانب به زوجه و علی رغم مطرح شدن بحث سوء رفتار و سوء معاشرت زوجه (تجدیدنظر خوانده محترم) از سوی بنده و بدون انجام بررسی های لازم و توجه به دلایل و مستندات مطرح شده از سوی اینجانب، به صورت یک جانبه وسلیقه ای و فرا قانونی اقدام به صدور رأی مبنی بر تعلق این شرط به نفع تجدیدنظرخوانده و به ضرر اینجانب نموده اند.
2- بنابراین تقاضای اینجانب از قضات محترم دادگاه تجدیدنظر بررسی موارد و مستندات ارائه شده توسط بنده دال بر ارتکاب سوءرفتار و سوء معاشرت های فراوان از ناحیه تجدیدنظرخوانده می باشد که انجام این اعمال از ناحیه ایشان و در مقام همسری و در جایگاه مادری و در زندگی زناشویی که اساس آن حسن نیت و حفظ کانون گرم خانواده می باشد بسیار ناپسند به نظر می رسد و به بنیان خانواده لطمات جبران ناپذیری وارد می سازد.
3- از جمله مستندات و دلایل ارائه شده دال بر تحقق و ارتکاب سوءمعاشرت از ناحیه تجدیدنظر خوانده، سی دی حاوی دشنام ها و ناسزاهای رکیک ایشان به بنده آن هم در حضور فرزند مشترک و صغیرمان می باشد که برای بنده جای سوال است چگونه همسری که بنده چنین شأن و مقام بالایی به تبعیت از مذهب، فرهنگ خانوادگی، اعتقادات و نیروی وجدانم برایشان قائل بودم که حتی مهریه ایشان را نیز مبلغ بالایی مقرر نمودم تا شأن و مقام ایشان را همیشه حفظ کنم (امری که انجام آن از سایر آقایان دراوضاع و اموال کنونی بعید به نظر می رسد) و همیشه همه تلاش خود را در جهت حفظ شأن ایشان و تأمین آسایش و آرامششان فراهم نموده ام، ممکن است زبان به بیان چنین ناسزاهایی نسبت به شریک عاطفی و روحی خود نماید هر چند سایر اعمال و رفتارهای ارتکابی از ناحیه ایشان که ذیلاً و مشروحاً مطرح خواهد شد، این تعجب و حیرت بنده را دو چندان نمود.
4- همسر بنده بدون آنکه ذره ای تلاش در جهت رازداری اختلافات زناشویی و سعی در مصالحه و حل و فصل اختلافات فی مابین نمایند به نحو آشکارایی اقدام به شایعه پراکنی در محل کار بنده نمودند و با مراجعه به حراست محل کار بنده نه تنها اقدام به آبروزیری و تهمت مبنی بر داشتن رابطه نامشروع از ناحیه بنده داشتند، بلکه به این آبروریزی اکتفا نکرده و گویا این آبروریزی موجبات تشفی خاطر و آرامش ایشان را محقق ننموده است، لذا پس از آن با مراجعه به محاکم کیفری و اقامه شکایت کیفری علیه اینجانب دال بر رابط نامشروع، بنده را به عنوان یک مرد بیش از پیش متحیر و رنجور نمودند، بدون توجه به اینکه انجام این اعمال و رفتار از ناحیه ایشان به چه میزانی ابهت و غرور مردانه همسرش و پدر فرزندش را خرد خواهد نمود.
5- متأسفانه ایشان در تمامی این اقدامات فرزند صغیر مشترکمان را وارد ماجرا نمودند و وی را ترغیب به ایفای شهادت دروغ در محکمه کیفری نمودند، بدون آنکه این مهم را درنظر داشته باشند که این رفتارها به چه میزان بر روح و روان یک کودک صغیر تأثیرات منفی دارد و غرور و ابهت یک پدر را نزد فرزندش به شدت می شکند و فرزند به این سن و سال کم را در آینده در معرض اختلالات روحی و عاطفی نابهنجار و جبران ناپذیر قرارداده و بذر خشونت و کینه و عقده و سایر احساسات منفی را در وی ایجاد می کند در وی می نماید برای بنده سوال است چگونه مادری می تواند فرزند صغیرش را ترغیب به ادای شهادت دروغین در محکمه کیفری نموده و وی را وادار نماید با این صغرسن به دادگاه آن هم از نوع کیفری و جزائی قدم گذارد و علیه پدرش شهادت دروغین داده و جملاتی را بر زبان آورد دال بر اینکه بنده را در حال بوسیدن و رابطه نامشروع در فلان ساعت و در فلان محل دیده است؛ در حالی که برای بنده از آن جهت که در همان روز و ساعت در محل کار خود حضور داشتم، رأی برائت صادر گردیده است؛ بنده به جهت پرهیز از اطاله کلام وارد مباحث کیفری که قرار منع تعقیب درخصوص آن صادر گردیده و پرونده مربوطه مختومه شده ، نمی شوم.
6- از دیگر دلایل بنده برای اثبات سوء رفتار تجدیدنظر خوانده سرقت و ربودن تقویم بنده و جعل دست خطم و انتساب جملاتی به بنده بوده که با بی اخلاقی تمام حتی تقویم ربوده شده را نیز نزد قاضی دادگاه بدوی برده است؛ تمامی این اعمال تعجب و حیرت بنده را چند برابر می کند، مگر مسائل مالی چقدر ارزش دارد که شریک عاطفی آدمی از هر وسیله ای برای رسیدن به آن امتناع ننماید. چطور امکان دارد بنده باسخاوت تمام مهریه ایشان را به این مبلغ زیاد تعیین نمایم تا اثبات کنم چه شأن و ارزشی برای ایشان و مقام همسری ایشان قائل هستم و به چه میزان به ایشان محبت دارم، لکن ایشان اینگونه با بی رحمی و بی اخلاقی تمام در حق بنده اجحاف نمایند.
7- نکته بعدی آنکه تجدیدنظر خوانده محترم اقدام به اجراگذاشتن مهریه خود، توقیف یک چهارم حقوق بنده و معرفی اموال و دارایی هایم برای اثبات تمکن بنده به دادگاه نمودند؛ حال سؤال بنده این است که آیا این امور همه نشان از حسن معاشرت و حسن اخلاق ایشان در زندگی زناشویی با بنده دارد یا کاملاً برعکس همه این رفتارها حاکی از سوء رفتار ایشان دارد.
8- ضمناً ایشان از بنده به هیچ عنوان تمکین نداشته و به جای ایفای وظایف زناشویی خود مدام در حال نقشه کشیدن و مراجعه به دادگاه و دادسرا و تهمت زدن و آبروریزی در محل کار و غیره برای انتقام جویی از بنده بوده و هستند.
9- مسئله دیگر آن است که قاضی محترم بدوی چگونه بدون توجه به بحث سوءرفتار و بدون ارزیابی این مسئله، به محکومیت اینجانب به پرداخت 50 میلیون تومان به عنوان نصف دارایی بنده حکم نموده اند؛ اولاً با دلایلی که ارائه شد به هیچ وجه شرط تحقق نصف دارایی به علت سوءرفتار ایشان محقق نشده است،ثانیاً ایشان برای ارزیابی 50 میلیون بعنوان نصف دارایی از چه ملاک و معیاری برای کارشناسی اموال بنده بهره گرفته اند و چگونه به مبلغی سلیقه ای رأی داده اند گویا تنها نکته مدنظر قاضی محترم بدوی، صرفاً درخواست طلاق از ناحیه بنده بوده است و به سایر شرایط لازم برای تحقق شرط تعلق نصف دارایی بنده به همسرم توجه و عنایت لازم و کافی نداشته اند و اصلاً وارد بحث سوءرفتار علی رغم تصریح و تذکر بنده نشده اند.
10- ضمناً درخصوص مبلغ نفقه ایام عده به میزان دو میلیون تومان و اجرت المثل ایام زناشویی به میزان 13 میلیون تومان، قاضی محترم بدوی به بیش تر از حداکثر سقف مبلغ ممکن برای صدور رأی، حکم نموده اند که پرداخت آن برای بنده با عنایت به وضع دارایی و امرار معاش اینجانب که مشروحاً در لایحه تقدیمی جهت اثبات اعسار به دادگاه محترم تجدیدنظر بیان شده است، خارج از قدرت و تمکن مالی اینجانب می باشد.
در پایان با عنایت به عدم تحقق شرایط تعلق نصف دارایی زوج به زوجه و با توجه به معلوم نبودن ملاک و معیار ارزیابی مبلغ 50 میلیون تومان به عنوان نصف دارایی و با توجه به لایحه تجدیدنظر خواهی بنده درخصوص اثبات اعسار و رد دادنامه صادره در این خصوص، از قضات محترم دادگاه تجدیدنظر استان، تقاضای رد دادنامه بدوی و صدورحکم مبنی برعدم تحقق شرط تصنیف دارایی و صدور حکم بر اعمال تخفیف در میزان اجرت المثل و نفقه ایام عده ی مذکور در حکم بدوی را دارد.
جهت ارتباط با وکیل پایه یک دادگستری کلیک کنید - 88019243